سرگرمی و تفریح و بازی و دانلود و آموزش

 
پاره پاره شدن ایران با پادشاهی او آغاز شد با ۱۸۹ همسر و ۱۴۴پسر
 
 
پاره پاره شدن ایران با پادشاهی او آغاز شد با ۱۸۹ همسر و ۱۴۴پسر  
 
 
 
 
   
 
 
    بعضی منابع تعداد همسران وی را ۱۸۹ همسر به همراه ۱۴۴ فرزند پسر ذکر کرده اند؛ از آنجا که تعداد فرزندان دختر برایش اهمیتی نداشته تعداد دخترانش در تاریخ ثبت نگردیده است...
   
   
 
 
     

بعضی منابع تعداد همسران وی را ۱۸۹ همسر به همراه ۱۴۴ فرزند پسر ذکر کرده اند؛ از آنجا که تعداد فرزندان دختر برایش اهمیتی نداشته تعداد دخترانش در تاریخ ثبت نگردیده است...

 

به گزارش خبرآنلاین، کتاب «حرمسرای خاقان فتحعلی شاه قاجار» نوشته لطف الله ترقی از سوی انتشارات دنیای کتاب روانه بازار نشر شد.

فتحعلی شاه قاجار دومین شاه از دودمان قاجار بود که به مدت ۳۶ سال و ۸ ماه فرمانروایی کرد. محل تولد فتحعلی شاه شهرستان دامغان است در کوچه ای که بموجب این تولد همچنان بنام کوچه مولود خانه مشهور عام می باشد. کریمخان زند پس از سرکوب شورش محمد حسن خان قاجار در شمال ایران دو پسر وی به نام های آغامحمدخان و حسینقلی خان را مورد لطف و نوازش خویش قرار داد. وی محمدخان را با خود به شیراز برد و حکومت دامغان را نیز به برادر دیگر حسینقلیخان سپرد.[نیازمند منبع] وی فرزند حسینقلی خان جهانسوز برادر جوانتر آغامحمدخان قاجار بود. فتحعلی شاه پس از کشته شدن عمویش آغامحمدخان به پادشاهی رسید. زیرا آغا محمد خان فرزندی نداشت.

 

نام اصلی فتحعلی شاه بابا خان بود ولی به هنگام تاجگذاری نام فتحعلی را که نام نیای خود فتحعلی خان قاجار بود برای خود برگزید. فتحعلی شاه در سالهای اول حکومت خود، به سرکوبی مخالفان مشغول شد. جنگ های ایران و روسیه در دوره قاجار که به جدا شدن سرزمینهای قفقاز از ایران انجامید در زمان این پادشاه رخ داد.

 

 

می توان گفت که روند پاره پاره شدن خاک ایران با پادشاهی او آغاز شد. تعداد زنان وی را متفاوت ذکر کرده اند. سرهنگ دروویل فرانسوی ۷۰۰ و سرهنگ استوارت که یک سال بعد از مرگ او به ایران آمده ۱۰۰ و بی نینگ ۸۰۰ و مادام دیولافوا ۷۰۰ و مارخام ۳۰۰ و سپهر بیش از هزار یاد کرده اند. بعضی منابع تعداد همسران وی را ۱۸۹ همسر به همراه ۱۴۴ فرزند پسر ذکر کرده اند.(از آنجا که تعداد فرزندان دختر برایش اهمیتی نداشته تعداد دخترانش در تاریخ ثبت نگردیده است) آغامحمدخان که خود ناتوان از زناشویی بود همواره برادرزادهٔ خود را ترغیب به ازدواج و آوردن فرزند می کرد و برای هر فرزند جدید به او پاداش می داد...

 

 

در بخشی از کتاب می خوانیم:

 

«...«طاووس خانم» که بعدها ملقب به «تاج الدوله» ی اصفهانی شد از گرجی زادگان مقیم اصفهان بود که در آن شهر در یک خانواده فقیر گرجی پا به عرصه حیات گذاشته بود. راه یافتن پریرخان گرجی به حرمسراهای پادشاهان و دولتمردان ایرانی از دوران صفویه آغاز شده بود. زمانی که «شاه عباس» به گرجستان لشکر کشید و آنجا را تصرف کرد، شصت هزار کنیز گرجی را با خود به ایران آورد.

 

در باب چگونگی آشنا شدن «فتحعلی شاه» با این دخترک گرجی، چنین نقل می شود که شاه در یکی از سفرهایش به اصفهان، دختر ده، یازده ساله ژنده پوشی را می بیند که صورتی زیبا، موهایی طلایی و چشمانی فیروزه ای رنگ دارد. این برخورد با دختر مورد نظر، احساسات شاه را به شدت دگرگون می کند. «فتحعلی شاه»، اسب خود را از رفتن باز می دارد و به یکی از خواجه سرایان دستور می دهد که ترتیب بردن دختر را به حرم شاهی بدهد.

 

شب وصل، بستر زفاف را بر تختی گوهر نشان می گسترند که «تخت خورشید» نام دارد. شاه قاجار به یاد آن دقایق شیرین همبستری با «طاووس خانم»، تصمیم می گیرد نام «تخت خورشید» را به «تخت طاووس» عوض کند. »

 

 

این ناشر همچنین دو جلدی «رضا شاه از تولد تا سلطنت» نوشته رضا نیازمند را منتشر کرده است. در این کتاب سرگذشت مفصل رضاشاه، از تولد تا سلطنت بررسی و گزارش شده است. کسی که از سرپرستی پدر و مادر بی بهره بود و کودکی و نوجوانی را در فقر و بی کسی گذرانیده و از هرزه گردی و تیله بازی در کوچه های خاکی سنگلج به جرگه مردان تاریخ ساز پیوست. سرباز ساده ای که در زمانی کمتر از ۵۲سال با حمایت امپراتوری بریتانیا به تخت سلطنت دست یافت. کتاب با توصیف الاشت، زادگاه رضاشاه و اشاره ای به اجداد رضا شاه در خدمت شاهان قاجار، آغاز می شود؛ سپس نویسنده با شرح چگونگی و زمان تولد او، وارد زندگی نامه رضاشاه می شود؛ همچنین با چگونگی به سلطنت رسیدن او از بستر رویدادهای تاریخی، مباحث را پی می گیرد. «استخدام در قزاقخانه، مشروطیت ایران و افسر شدن رضاخان، فتح تهران و خلع محمدعلی شاه، سلطنت احمدشاه و جنگ های رضاخان در آذربایجان، رضا شاه و جنگ با سپاهیان شاه مخلوع، رضاخان در جنگ های سالارالدوله، تاجگذاری احمدشاه و جنگ جهانی، رضاخان در کرمانشاه و همدان، افزایش نفوذ آلمان در ایران، کوشش نافرجام رضاخان برای کودتا، کودتای صغیر رضاخان، دوران او جنگ های میرزا کوچک خان، استعفای مشیرالدوله و روی کار آمدن سپهدار، کودتا و فتح تهران، رضاخان وزیر جنگ چهار دولت، جنگهای آذربایجان، سمیتقو و لاهوتی، داستان شیخ خزعل و ملوک الطوایفی در جنوب ایران، سردار سپه در مقام ریاست وزرا، جنبش جمهوریت، پایان ملوک الطوایفی در ایران، فعالیت برای خلع قاجاریه، مجلس موسسان، شروع سلطنت پهلوی و...» از جمله فصل های این کتاب است.

 
 
   
   




ارسال توسط اسماعیل عربی

 
خنده و دوش آب سرد شما را لاغر می کند
 
 
خنده و دوش آب سرد شما را لاغر می کند  
 
 
 
 
   
 
 
    آیا تا به حال حسرت دوستانی را خورده اید که با وجود خوردن زیاد کیک و شکلات و تحرک کم باز هم لاغر هستند؟ اگر پاسخ تان مثبت است باید بدانید که راز لاغر ماندن این افراد، سوخت و ساز مناسب مواد غذایی در بدن شان است.
   
   
 
 
     

آیا تا به حال حسرت دوستانی را خورده اید که با وجود خوردن زیاد کیک و شکلات و تحرک کم باز هم لاغر هستند؟ اگر پاسخ تان مثبت است باید بدانید که راز لاغر ماندن این افراد، سوخت و ساز مناسب مواد غذایی در بدن شان است.

 

به گزارش سرویس «سلامت» ایسنا، سوخت و ساز به بیان ساده به معنی مقدار غذایی است که پس از خوردن در بدن می سوزد و انرژی آزاد می کند.

 

به گزارش تورنتونیوز، در این مقاله چند روش متفاوت و جالب و البته آسان برای افزایش سطح متابولیسم و تسریع سوخت و ساز مواد غذایی در بدن ارائه شده که عبارتند از:

 

آناناس بخورید. این میوه حاوی نوعی ترکیب آنزیمی است که مستقیما روی دستگاه هاضمه تاثیر می گذارد و به جذب ریزمغذی ها کمک می کند. این ترکیب موسوم به «بروملاین» اغلب برای درمان اختلالات معده ای و روده ای تجویز می شود. بروملاین موجود در آناناس به سلول های غده لوزالمعده کمک می کند که مواد غذایی را تجزیه کنند و این امر به تسریع سوخت و ساز غذاها در بدن کمک می کند.

 

ادویه مصرف کنید. غذاهای تند، فلفلی نیز سرعت سوخت و ساز مواد غذایی در بدن را افزایش می دهند. مطالعات نشان می دهد ماده ای موسوم به «کاپسایسین» که در اثر مصرف غذاهای ادویه دار و تند در بدن تولید می شود، لایه های چربی را اکسیده می کند. غذاهای ادویه دار ضربان قلب را بالا برده و انرژی بدن را افزایش می دهند و در عین حال باعث هضم مواد غذایی می شوند که نتیجه آن سوختن کالری بیشتر است.

 

چای سبز بنوشید. آزمایشات نشان می دهد ترکیباتی موسوم به کاتچین ها که در چای سبز یافت می شوند می توانند متابولیسم و سوخت و ساز بدن را تقویت کرده و در نتیجه شاخص توده بدنی را که شاخص نشان دهنده چاقی و اضافه وزن است، کاهش دهد. چای سبز هم چنین به کاهش سطح کلسترول بد کمک می کند.

 

دوش آب سرد بگیرید. شاید بسیاری از شما تاکنون از تاثیر دوش گرفتن با آب سرد برای کاهش وزن اطلاع نداشته اید. پس خوب است بدانید که با گرفتن دوش آب سرد می توانید به راحتی چندین کیلو وزن خود را کاهش دهید. وقتی آب سرد روی بدنتان می ریزد، شروع به لرزیدن می کنید و عضلات شما منقبض می شود که حاصل این تغییرات فیزیکی افزایش سوخت و ساز بدن است. از آنجا که زیر دوش آب سرد بدن تلاش می کند تا دمای طبیعی خود را تنظیم کنید و گرم بماند، سیستم دفاعی فعال می شود و در واکنش تعداد بیشتری گلبول سفید رها می کند. این تکنیک در عین حال روی سیستم لنفاوی نیز تاثیر می گذارد و مایع لنفاوی را در سراسر بدن به جریان وا می دارد. بعلاوه گرفتن دوش آب سرد برای بهبود گردش خون نیز موثر است.

 

متخصصان می گویند ۱۰۰ بار خندیدن از ته قلب به اندازه ۱۰ دقیقه ورزش «پارو زدن ثابت» و یا ۱۵ «دقیقه دوچرخه سواری ثابت» انرژی بدن را مصرف می کند. خندیدن موجب کاهش هورمون های استرس می شود و در نتیجه به سوخت و ساز بهتر مواد غذایی در بدن کمک می کند. همچنین خنده تاثیر شگفت انگیزی در تقویت سیستم دفاعی بدن دارد.

 
 
   
   




تاریخ: دو شنبه 27 مهر 1391برچسب:خنده و دوش آب سرد شما را لاغر می کند ,
ارسال توسط اسماعیل عربی

مشـهـورتـریـن آخـرالـزمـان هـای نـیـم قـرن اخـیـر!
 
 
مشـهـورتـریـن آخـرالـزمـان هـای نـیـم قـرن اخـیـر!  
 
 
 
 
   
 
 
    در طول تاریخ، افراد زیادی ادعا کرده اند که در فلان تاریخ جهان به پایان می رسد. آخرین آن ها هم شایعه بی اساس پایان جهان در ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲ است. در این جا مروری می کنیم بر مشهورترین موارد پیش گویی آخرالزمان طی نیم قرن اخیر
   
   
 
 
     

چند سالی است که شایع شده جهان در ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲ / ۳۰ دی ۱۳۹۱ به پایان می رسد. در همین خبرآنلاین هم مطالب متعددی در رد این شایعه نوشته ایم؛ اما از آن جا که برخی هنوز اصرار دارند این واقعه قطعی است، در اینجا مروری می کنیم بر چند مورد مشهور از پیش گویی های آخرالزمانی که در همین نیم قرن اخیر اتفاق افتاده است.

 

 

 

۲۰۱۲/۱۳۹۱ : پیش گویی مایاها

مایاها تقویم بسیار پیچیده ای دارند که بر خلاف تقویم های شمسی و میلادی (و قمری یا هر تقویم شناخته شده دیگری) با پایان یک سال تمام نمی شود، بلکه دوره ای چند هزار ساله دارد که از قضای روزگار در ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲ به پایان می رسد. چنین شایع شده که پیشینیان مایاها این زمان را تاریخ قطعی پایان دنیا پیش بینی کرده بودند که با مجموعه ای از بلایای طبیعی طومار عمر بشر را در هم خواهند پیچید، اما بازماندگان این قوم نظر دیگری دارند و این تاریخ را تنها پایان دوره فعلی تقویم مایا می دانند که با فرا رسیدن آن، طولانی ترین تقویم بشری یک دوره خود را به پایان خواهد رساند و دوره دیگری آغاز خواهد شد.

کل این دوره تقویم مایا که «تقویم طویل» نامیده می شود، ۵۱۲۶ سال طول می کشد. دوره فعلی این تقویم در ۱۱ آگوست ۳۱۱۴ پیش از میلاد آغاز شده و در روز ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲ به پایان می رسد. ولی نکته جالب اینجاست که خود دانشمندان مایا بر سر اینکه در این تاریخ تقویمشان به پایان می رسد، تفاهم ندارند. نظر اکثریت این است که پایان این دوره تقویم در روز ۱۳.۰.۰.۰ است که مقارن با همان ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲ است، اما اقلیتی هم بر این باورند که این دوره در تاریخ ۲۰.۰.۰.۰ به پایان می رسد که در حوالی سال ۸۰۰۰ میلادی خواهد بود. بنابراین اگر ۲۲ دسامبر / اول دی ماه از خواب بیدار شدید و دیدید هیچ اتفاقی نیفتاده، می توانید تا سال ۸هزار میلادی منتظر بمانید.

 

 

 

۲۰۱۱/۱۳۹۰ : سیاه چاله شتاب دهنده بزرگ هادرونی

برخی از منتقدین شتاب دهنده بزرگ هادرونی واقع در سرن (آزمایشگاه هسته ای اروپا در مرز سوئیس و فرانسه) پیش از راه اندازی این شتاب دهنده از این می ترسیدند که شروع به کار آن عوارض ناشناخته ای برای بشریت داشته باشد. از جمله آن عوارض، تشکیل یک سیاه چاله بود که می توانست کل کره زمین را ببلعد و در خود فرو ببرد. فعلا که چند سال از شروع به کار این شتاب دهنده می گذرد و هیچ چیزی در داخل محوطه این شتاب دهنده گم نشده است! تا ببینیم فردا چه خواهد شد.

 

 

 

۲۰۰۳/۱۳۸۲ و ۲۰۱۲/۱۳۹۱: برخورد با سیاره نیبیرو

نیبیرو سیاره ای است فرضی که پیش بینی شده بود در سال ۲۰۰۳/۱۳۸۲ با برخورد به زمین آخرالزمان را رقم می زند. وقتی این اتفاق نیفتاد، نظریه پردازان ایده های آخرالزمانی خیلی ساده این زمان را با سال ۲۰۱۲/۱۳۹۱ و پایان تاریخ سومری ترکیب کردند و به انتظار نشسته اند که در دسامبر ۲۰۱۲/۱۳۹۱ و همزمان با انقلاب زمستانی، نیبیروی خیالی به زمین نزدیک شود و این پیش بینی به واقعیت بپیوندد.

کتیبه های باستانی سومری از مردمان سیاره دیگری در منظومه شمسی به نام نیبیرو حکایت می کنند که به روی زمین آمده و نسل بشر را بر روی زمین بنیان نهادند. مشکل اینجاست که هیچ اخترشناسی تاکنون چنین سیاره ای را نه در منظومه شمسی و نه در ستارگان نزدیک خورشید ندیده است. یک بار در می ۲۰۰۳/اردیبهشت ۱۳۸۲ قرار بود این سیاره فرضی به زمین برخورد کند، اما گویا تنها کسی که باید این پیش بینی را جدی می گرفت، صدام حاکم وقت سرزمین سومر بود که در آن سال با حمله امریکایی ها، طومار حکومتش درهم پیچید.

نکته مثبت در مورد طرفداران نیبیرو این است که آن ها بسیار انعطاف پذیر و امیدوارند. بار اول گفتند که پایان دنیا بین ۲۰۰۳/۱۳۸۲ و ۲۰۱۱/۱۳۹۰ خواهد بود و اکنون از فاصله زمانی ۲۰۱۱/۱۳۹۰ تا ۲۰۱۵/۱۳۹۴ حرف می زنند. در سال ۲۰۱۵/۱۳۹۴ هم بالاخره می شود یک زمان دیگر را اعلام کرد. به قول معروف دیر یا زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد.

 

۲۰۰۰/۱۳۷۹ و ماجرای Y۲K

در سال ۱۹۹۹/۱۳۷۸ دنیا که تازه چند سال بود که وارد عصر کامپیوتر شده بود، با مشکلی کاملا جدی مواجه شد. با سال ۲۰۰۰ چه باید کرد؟ مشکل اینجا بود که بیشتر برنامه های کامپیوتری آن دوران برای نمایش سال فقط از دو رقم استفاده می کردند، به این ترتیب سال ۱۹۹۹ با دو رقم ۹۹ و سال ۲۰۰۰ با ۰۰ نشان داده می شد. ترس از این بود که کامپیوترها با رسیدن به این تاریخ دچار مشکل منطقی شوند و با عقب رفتن ناگهانی تقویم (یعنی از ۳۱/۱۲/۹۹ به ۱/۱/۰۰) خروجی پیش بینی نشده ای داشته باشند. شاید برای یک کامپیوتر عادی نتیجه این اختلال چندان مهم نباشد، اما وقتی بدانیم که کامپیوترهای کنترل کننده موشک های بالستیک و تسلیحات اتمی امریکا و روسیه هم دچار همین مشکلات بودند، قضیه جدی تر می شود. به هر حال این تاریخ هم گذشت و مشکلی پیش نیامد.

 

۲۰۰۰/۱۳۷۹ و بازگشت مسیح

گروهی از مسیحیان نیز در این بین از دید دیگری به سال ۲۰۰۰/۱۳۷۹ می نگریستند. آن ها با تکیه بر متون مذهبی تاریخی مسیحیت، اعتقاد داشتند که پس از سپری شدن دو هزاره، دوره فرمانروایی مسیح بار دیگر فرا رسیده و در این سال مسیح یک بار دیگر ظهور خواهد کرد. مسیح نیامد اما در ایالات متحده، یک متعصب مذهبی مسیحی به نام جرج بوش پسر، با تقلب در انتخابات ایالت فلوریدا رئیس جمهور شد و به کمک یک متعصب مذهبی دیگر به نام اسامه بن لادن، با خوانش غلط از کتب مذهبی، به مدت بیش از یک دهه دنیا را درگیر جنگ و کشتار بی گناهان کرد.

 

 

 

۱۹۹۲/۱۳۷۱ و بازهم بازگشت مسیح

در دوم نوامبر ۱۹۹۲/ ۱۱ آبان ۱۳۷۱، کلیسای «میسیون روزهای پیش روی» در کره جنوبی منحل شد. دلیلش هم این بود که لی جانگ ریم موسس این گروه، چند ماه قبل از آن پیش بینی کرده بود که در روز ۲۸ اکتبر همان سال مسیح بازخواهد گشت. صدها و شاید هم هزاران نفر اموال خود را فروختند، خانواده های خود را ترک کردند، کار خود را رها کردند و حتی از ارتش فرار کردند. مسیح را که می دانیم در این تاریخ هم نیامد، اما چه بر سر آقای کشیش آمد؟ او به زندان رفت، ولی نه به خاطر پیش بینی اشتباهش، بلکه برای کلاه برداری. آقای ریم، ۴ میلیون دلار از پول های خیریه را به جیب زده بود؛ اما وقتی قضیه جالب تر می شود که بدانید که این کشیش متقلب۳۸۰ هزار دلار از این مبلغ را در جایی سرمایه گذاری کرده بود که تا ۶ ماه پس از زمان ادعایی بازگشت مسیح به باردهی نمی رسید.

 

 

 

۱۹۹۰/۱۳۶۹: آخرالزمان اتمی

الیزابت کلیرپرافت، یک رهبر مذهبی مسیحی بود که در اواخر دهه ۱۹۸۰/۱۳۶۰ به پیروان خود گفت که خود را برای آخر الزمان آماده کنند. آخرالزمان اختراعی وی قرار بود در سال ۱۹۹۰/۱۳۶۹ و با یک جنگ اتمی رخ دهد، ولی از آنجا که مسئولین کنترل جنگ افزارهای اتمی پنج قدرت اتمی آن روز جهان (ایالات متحده، اتحاد جماهیر شوروی، انگلیس، فرانسه و چین)، از او و پیروانش عاقل تر بودند، امروز همه ما زنده هستیم و در حال خواندن این مطلب.

 

 

 

۱۹۸۲/۱۳۶۱: رویای یک کشیش

پت رابرتسن، کشیش نامداری است که جمع کثیری از مسیحیان متعصب آمریکا چشم به دهان او دارند. او در روز ۹ ژوئن ۱۹۸۲/۱۸ خرداد ۱۳۶۱ به شنوندگان شبکه سخن پراکنی مسیحی (CBN) که خودش تاسیس کرده بود، گفت که آرماگدون (نبرد نهایی خیر و شر در داستان های مسیحی) نزدیک است و همه شرایط ان فراهم شده است. صدالبته مسیح نیامد ولی رابرتسن به کار خود ادامه داد.

 

 

 

۱۹۵۵/۱۳۳۴: پیش بینی های بانوی خانه دار

در سال ۱۹۵۴/۱۳۳۳، یک بانوی خانه دار امریکایی ۵۴ ساله به نام دوروتی مارتین با ادعای ارتباط با فضای بیرون، پیش بینی های وحشتناکی در مورد آینده مطرح کرد که بدترین آن ها، زیر و رو شدن زمین در سال ۱۹۵۵/۱۳۳۴ بود. سال ۱۹۵۵ رسید و نه زمین لرزه بزرگی در آمریکا رخ داد و نه آتشفشانی فوران کرد. نتیجه امر، بستری شدن دوروتی در یک کلینیک روانی بود تا از اتهام ترویج اغتشاش در امان بماند؛ اما نه به خاطر این مورد! دلیل بستری شدن دوروتی مارتین، پیش بینی دیگری بود مبنی بر این که در شب سال نو ۱۹۵۵/۱۳۳۳، فضایی ها او و همسایگانش را با خود به آسمان خواهند برد تا از مصیبت در امان بمانند. نتیجه این پیش بینی، ازدحام جمعیت زودباور در اطراف خانه وی در آن شب بود. فضایی ها آن شب نیامدند؛ شاید به این دلیل که دیدند فضاپیمایشان جای کافی برای این همه آدم را ندارد و به کل از نابودی زمین منصرف شدند!

 

 

 

و اما رکورددار جهانی آخرالزمان: هارولد کمپینگ

هارولد کمپینگ، یکی دیگر از کشیشان صاحب نام امریکاست که او هم مانند رابرتسن طرفداران زیادی در بین معتقدان مذهبی مسیحی این کشور دارد. آقای کمپینگ اما رکوردی دارد که در نوع خود بی نظیر است: او تا همین امروز سه مرتبه پایان دنیا را پیش بینی کرده است: اولین بار در سال ۱۹۹۴/۱۳۷۳ که قرار بود در تاریخ ۶ سپتامبر آن سال دنیا به پایان برسد. اما نه عمر دنیا تمام شد و نه روی هارولد کمپینگ. البته ۱۸ سال طول کشید تا یک بار دیگر او جرات کند و چنین ادعایی را مطرح کند. این بار قرار شد که درروز ۲۱ می ۲۰۱۱/ ۱ خرداد ۱۳۹۰ دنیا تمام شود و ۲۰۰ میلیون مسیحی به آسمان رفته و با خداوند دیدار کنند و بعد از این صعود بزرگ، زمین به گوی عظیمی از آتش تبدیل شده و با نابود کردن باقی جمعیت زمین، خود نابود شود. آن تاریخ هم گذشت و دنیا نابود نشد، اما هارولد با گذشت چند روز دوباره وارد صحنه شد و با اعتماد به نفس مخصوص به خود اعلام کرد که پایان دنیا قطعی است، فقط در تاریخ اشتباه شده و به جای ۲۱ می، در روز ۲۱ اکتبر ۲۰۱۱ / ۱ آبان ۱۳۹۰ دنیا تمام می شود. صدالبته که آن تاریخ هم گذشت و ...

 

ذوالفقار دانشی




ارسال توسط اسماعیل عربی
تصاویر سورئال,surreal (1)
تصاویر سورئال,surreal (2)
تصاویر سورئال,surreal (3)
تصاویر سورئال,surreal (4)
تصاویر سورئال,surreal (5)
تصاویر سورئال,surreal (6)
تصاویر سورئال,surreal (7)
تصاویر سورئال,surreal (8)
تصاویر سورئال,surreal (9)
تصاویر سورئال,surreal (10)
تصاویر سورئال,surreal (11)
تصاویر سورئال,surreal (12)
تصاویر سورئال,surreal (13)
تصاویر سورئال,surreal (14)
تصاویر سورئال,surreal (15)
تصاویر سورئال,surreal (16)
تصاویر سورئال,surreal (17)
تصاویر سورئال,surreal (18)
تصاویر سورئال,surreal (19)


 




تاریخ: یک شنبه 26 مهر 1391برچسب:تصاویر سورئال, ادغام واقعیت در مجاز,
ارسال توسط اسماعیل عربی
هیچکس ویـــرانیم را حس نکرد

وســـعت تنـــهاییم را حس نکرد

در میان خنـــده های تلــــخ من


گــــریه پنهانیم را حــــــس نکرد

در هجوم لحظه های بی کسی

درد بیکس مانـدنم را حـس نکرد

آنــکه با آغاز مـــن ماُنــــوس بود

لحظه پایانیــــم را حـــــس نکرد

من پذیرفتم شکست خویش را

پند ها ی عقل دور انـــــدیش را

آرزو دارم بفــــهـــمــــــی درد را


تلـــخی برخورد های ســــرد را




تاریخ: یک شنبه 26 مهر 1391برچسب:شعر تنهایی , تنهایی,
ارسال توسط اسماعیل عربی

هر نگاه بستگی به احساسی که در آن نهفته است , سنگینی خاص خودش را دار
و نگاهی که گرمای عشق در آن نهفته باشد , بدون انکه احساس کنی , تنت را می سوزاند
اولین بار که سنگینی یک نگاه سوزنده را احساس کرد , یک بعد از ظهر سرد زمستانی بود
مثل همیشه سرش پایین بود و فشار پیچک زرد رنگ تنهایی به اندام کشیده اش , اجازه نمی داد تا سرش را بلند کند
می فهمید , عمیقا می فهمید که این نگاه با تمام نگاه های قبلی , با همه نگاه های آدم های دیگرفرق می کند
ترسید , از این ترسید که تلاقی نگاهش , این نگاه تازه و داغ را فراری بدهد
همانطور مثل هر روز , طبق یک عادت مداوم تکراری , با چشم هایی رو به پایین , مسیر هر روزه ش را, در امتداد مقصد هر روزه , ادامه داد .
در ذهنش زندگی شبیه آدامس بی مزه ای شده بود که طبق اجبار , فقط باید می جویدش
تکرار , تکرار و تکرار
سنگینی نگاه تا وقتی که در خونه را بست , تعقیبش کرد
پشتش رابه در چسباند و در سکوت آشنای حیاط خانه , به صدای بلند تپیدن قلبش گوش داد
برایش عجیب بود , عجیب و دلچسب
***
از عشق می نوشت و به عشق فکر می کرد
ولی هیچوقت نه عاشق شده بود و نه معشوق
در ذهن خیالپردازش , عشق شبیه به مرد جوانی بود
مرد جوانی با گیسوان مشکی مجعد و پریشان و صورتی دلپذیر و رنگ پریده
پنجره رو به کوچه اتاقش را باز کرد
انتهای کوچه , همان درخت کاج قدیمی , همان دیوار کاه گلی , همان تیر چوبی چراغ برق بود و … دوباره نگاه کرد
تمام آن چیزها بود و یک غریبه
***
مرد غریبه در انتهای کوچه قدم می زد و گهگاه نگاهی به پنجره باز اتاق او می انداخت
صدای قلبش را بلند تر از قبل شنید ,
احساس کرد صدای قلبش با صدای قدم زدنهای مرد گره خورده
پنجره رابست و آرام در حالیکه پشتش به دیوار کشیده می شد روی زمین نشست
زانوانش را در بغل گرفت و به حرارتی که زیر پوستش می دوید , دلسپرد
***
تنهایی بد نیست
تنهایی خوب هم نیست
کتابهای در هم و ریخته و شعر های گفته و ناگفته
خوبیها و بدیه
سرگردانی را دوست نداشت
بیرون برف می بارید و توی اتاق باران
با خودش فکر می کرد : تموم اینا یک اتفاق ساده بود , اتفاق ساده ای که تموم شد .
سعی کرد بخوابد
قطره های اشکش را پاک کرد و تا صبح صدای دلنشین قدم زدنهای مرد غریبه را در ذهنش تکرار کرد .
***
روز بعد
, تازه بود
با احساسی تازه و نو , متفاوت از روزهای قبل
صورتش را در آینه مرور کرد و روژ کم رنگ سرخ , به لبهایش مالید
بیرون همه جا سفید بود
انتهای کوچه کمی مکث کرد
با خودش گفت , همینجا بود , همینجا راه می رفت
سرش را پایین انداخت و مسیر هر روزه را در پیش گرفت
زیر لب تکرار می کرد : عشق دروغه , مسخره اس , بی رحمه , داستانه , افسانه اس
***
ایستگاه اتوبوس و شلوغی هر روزه و انتظار .. و گرمای آشنای یک نگاه
قفسه سینه اش تنگ شد
طاقت نیاورد و سرش را بلند کرد
دوقدم آنطرف تر , فقط با دو قدم فاصله , مرد غریبه ایستاده بود
تلاقی دو نگاه کوتاه بود و … کوتاه بود و بلند
بلند .. مثل شب یلد
نگاهش را دزدید
***
نیاز به دوست داشتن ,
نیاز به دوست داشته شدن ,
نیاز به پس زدن پرده های تاریکخانه دل
نیاز به تنها گذاشتن تنهایی ه
و نیاز و نیاز و نیاز
چیزی در درونش خالی شده بود و چیزی جایگزین تمام نداشته هایش
تلاقی یک نگاه و تلاقی تمام احساسات خفته درونی
تمام تفسیرهای عارفانه اش از زندگی و عشق در تلاقی آن نگاه شکل دیگری به خود گرفته بود
می ترسید
می ترسید از اینکه توی اتوبوس کسی صدای تپیدن های قلب فشرده اش را بشنود .
***
مرد غریبه همه جا بود
با نگاه نافذ مشکی و شالگردن قهوه ای اش
و نگاه سنگین تر , و حرارت بیشتر
بعد از ظهر های داغ تابستان را به یادش می آورد در سرمای سخت زمستان
زمستان … تنهایی
سرمای سخت زمستان تنهایی
و بعد از ظهر ها تا غروب
انتهای کوچه بود و صدای قدم زدن های مرد غریبه
و شب .. نگاه عطشناک او بود و رد گام های غریبه بر صفحه سفید برف
***
روزهای تازه و جسارت های تازه تر
و سایه کم رنگ آبی پشت پلک های خمار
و گونه هایی که روز به روز سرخ تر می شد
و چشم هایی که دیگر زمین را , و تکرار را جستجو نمی کرد
چشم هایی که نیازش
نوازش های گرم همان نگاه غریبه .. نه همان نگاه آشنا شده بود
زیر لب تکرار می کرد : - آی عشق .. آی عشق .. آی عشق
***
شکستن فاصله شبیه شکستن شیشه خانه همسایه ای می ماند که نمی دانی تو را می زند یا توپت را با مهربانی پس می دهد
چیزی بیشتر از نگاه می خواست
عشق , همان جوان رنگ پریده با موهای مشکی مجعد توی خواب هایش
جای خودش را به مرد غریبه داده بود
و حالا عشق , مرد غریبه شده بود
با شال گردن قهوهای بلند و موهای جوگندمی آشفته
و سیگاری در دست
دلش پر می زد برای شنیدن صدای عشق
صدای عشقش
مرد غریبه هر روز بود
و هر شب نبود
***
برف می بارید
شدید تر از هر روز
و او , هوای دلش بارانی بود
شدید تر از هر روز
قدم هایش تند بود و نگاهش آهسته
با خودش فکر می کرد , اینهمه آدم برای چه
آدم های مزاحمی که نمی گذاشتند چشمانش , غریبه را پیدا کند
غریبه ای که در دلش , آشنا ترینش بود
سایه چتری از راه رسید و بعد …
- مزاحمتون که نیستم ؟
صدای شکستن شیشه آمد
غریبه در کنارش بود
صدایی گرم و حضوری گرم تر
باور نمی کرد
هر دو زیر یک چتر
هر دو در کنار هم
- نه , اصلا , خیلی هم لطف کردین
قدم به قدم , در سکوت , سکوت !!!….. نه فریاد
آی عشق .. ای عشق … آی عشق , تو چه ساده آدم ها را به هم می رسانی .. و چه سخت
کاش خیابان انتهایی نداشت
بوی عطر غریبه , بوی آشنایی بود , بوی خواب و بیداری
- سردتون که نیست
- نه ... اصل
دو بار گفته بود ” نه اصلا ”
از خودش حجالت می کشید که زبانش را یارایی برای حرف زدن نبود
سردش نبود , داغش بود
حرارت عشق , تن آدم را می سوزاند
غریبه تا ابتدای کوچه آمد
ابتدای کوچه ای که برای او , انتهایش بود
- ممنونم
نگاه در نگاه , کوتاه و کوبنده
- من باید ممنون باشم که اجازه دادید همراهتون باشم
آرامش , احساس آرامش می کرد و اضطراب
آرامش از با هم بودن و اضطراب از از دست دادن
- خدانگهدار
قدم به قدم دور شد
به سوی خانه , غریبه ایستاده بود و دل او هم , ایستاده تر
در را گشود و در لحظه ای کوتاه نگاهش کرد
غریبه چترش را بسته بود
***
بلوغ تازه , پژمردن جوانه های پیچک تنهایی
تب , شب های بلند و خیال پردازیهای بلند تر
” اون منو دوست داره .. خدای من .. چقدر متین و موقر بود … ”
از این شانه به آن شانه .. تا صبح .. تا دیدار دوباره
***
خیابان های شلوغ , دست ها ی در جیب و سرهای در گریبان
هر کسی دلمشغولی های خودش را دارد
و انتظار , چشم های بی تاب و دل بی تاب تر
” پس اون کجاست ”
پرده به پرده آدم های بیگانه و تاریک و دریغ از نور , دریغ از آشنای غریبه
” نکنه مریض شده .. نکنه … ”
اضطراب و دلهره , سرگیجه و خفقان
عادت نیست , عشق آدم را اینگونه می کند
هیچکس شبیه او هم نبود , حتی از پشت سر
” کاش دیروز باهاش حرف می زدم , لعنت به من , نکنه از من رنجیده … ”
اشک و باران , گریه و سکوت
واژه عمق احساس را بیان نمی کند
واژه .. هیچ کاری از دستش بر نمی آید .
***
انتهای کوچه ساکت
پنجره باز
هق هق های نیمه شب
و روزهای برفی
روزهای برفی بدون چتر
” امروز حتما میاد ”
و امروز های بدون آمدن
***
بدست آوردن سخت است , از دست دادن کشنده , انتظار عذاب آور
غریبه , نه آمده بود , نه رفته بود
روزها گذشت , و هفته ها و .. ماه ه
بغض بسته , پنجه های قطور تنهایی بر گردن ظریفش گره خورده بود
نه خواب , نه بیداری
دیوانگی , جنون … شاید برای هیچ
” اون منو دوست داشت … شایدم … ”
علامت سئوال , علامت عشق , علامت ترید
پنجره همیشه باز .. و انتهای کوچه همیشه ساکت … همیشه خلوت
آدم تا چیزی را ندارد , ندارد
غم نمی خورد
تا عشق را تجربه نکند , عاشقی را مسخره می پندارد
و وای از آن روزیکه عاشق شود
***
پیچک زرد و چسبناک تنهایی در زیر پوستش جولان می داد
و غریبه , انگار برای همیشه , نیامده , رفته بود
مثل سرخی گونه هایش , برق چشمان درشتش و طراوتش و شادابی اش
نگاهش از پنجره به شکوفه های درخت گیلاس همسایه ماسید
اگر او بود …
اما .. او … شش ماه بود که نبود
گاهی وقت ها , امید هم , نا امید می شود
زیر لب زمزمه کرد : ” عشق دروغه , مسخره اس , بی رحمه , داستانه , افسانه اس
از به هیچ به پوچ رسیدن
تجربه کردن درد دارد
درد عاشقی
و تمام اینها را هیچ کس نفهمید
دلی برای همیشه شکست و صدایش در شلوغی و همهمه آدم ها , نه … آدمک ها .. گم شد .
***
صدای در , و پستچی
- این بسته مال شماست
صدای تپیدن دلش را شنید , مثل آن روزها , محکم و متفاوت
درون بسته یک کتاب بود
” داستان های کوتاهی از عشق ”
پشت جلد , عکس همان غریبه بود , با همان نگاه ,
قلبش بی محابا می زد , و نفس هایش تند و از هم گسیخته
روی صفحه اول با خودکار آبی نوشته شده بود
” دوست عزیز , داستان سیزهم این کتاب را با الهام از ارتباط کوتاهمان نوشته ام , امیدوارم برداشت های شخصی ام از احساساتت که مطئنم اینگونه نبوده است ببخشی , به هر حال این نوشته یک داستان بیشتر نیست , شاد باشی و عاشق ”
احساس سرگیجه و تهوع
” ارتباط کوتاهمان !!! ”
انگشتانش ناخودآگاه و مضطرب کتاب را جستجو می کرد ,
داستان سیزدهم :
(( درد عاشقی ))
هر نگاه بستگی به احساسی که در آن نهفته است , سنگینی خاص خودش را دارد
و نگاهی که گرمای عشق در آن نهفته باشد , بدون انکه احساس کنی , تنت را می سوزاند
اولین بار که سنگینی یک نگاه سوزنده را احساس کرد …
…………………………………..
…………………………
……………….
…….
….***
آهسته لغزید
سایش پشت بر دیوار
سقوط
و دیگر هیچ …..




تاریخ: یک شنبه 26 مهر 1391برچسب:درد عاشقی , داستان کوتاه , قصه ,
ارسال توسط اسماعیل عربی

با من بیا ز ماندن و بودن که دم بزنیم
از دوری و جدائیمان حرف ، کم بزنیم

اصلا چرا بخاطر طوفان قلبمان
ما خواب ماه و برکه و جو را به هم بزنیم؟

تا چند عمر با غم دوری به سر بشود
قفلی بیا که بر در زندان غم بزنیم

دستی به قاب خاکی دل ها بیا بکشیم
دائم چو موج و صخره سری هم به هم بزنیم

چونان پرنده از قفست پر گشای و آی
تا به آسمان آبی روشن قدم بزنیم




تاریخ: یک شنبه 26 مهر 1391برچسب:با من بیا , شعر,
ارسال توسط اسماعیل عربی

آیا مایلید به قهرمان همسر خود تبدیل شوید؟ پس نگران اندازه آلت تناسلی خود نباشید ، در عوض یادگیری درباره رساندن زنان به اوج لذت جنسی را آغاز کنید.

اغلب موضوع به همان سادگی که به نظر می رسد نیست، بلکه شما می بایست به استادی در پیش نوازی تبدیل شوید؛ همچنین باید در مورد دو نقطه حساس یاد بگیرید که در صورت تحریک شدن منجر به رسیدن بانو به اوج لذت جنسی   می شوند و شناختن حالتی در رابطه جنسی که بیشترین اثر را در رساندن وی به اوج لذت جنسی دارد، موضوع ناراحت کننده ای، نیست (نکته: حالت قرار گرفتن مرد در بالا جزو آنها نیست.)



ادامه مطلب...
ارسال توسط اسماعیل عربی
 
یک مرد ۲۸ ساله در تایلند برای نشان دادن عشق خود، با دوست دختر ۲۹ ساله اش که فوت کرده بود، ازدواج کرد. Sarinya Kamsook در یک تصادف رانندگی درگذشت. این در حالی است که وی و Deffy خود را برای مراسم عروسی فردا آماده می کردند. بعد از تصادف Sarinya، وی را به بیمارستان انتقال دادند که متاسفانه با اهمال مسئولین بیمارستان در بستری نکردن ۶ ساعته وی در ICU، وی درگذشت. در طی مراسم تشییع جنازه، داماد حلقه را در دستان عروس از دنیا رفته اش گذاشت تا یکی از نادرترین مراسم ازدواج در تشییع جنازه برگزار شود.
Deffy و Sarinya به مدت ۱۰ سال به یکدیگر علاقه داشتند ودر این مدت چندین بار قصد برگزاری مراسم عروسی را داشتند که در هر بار مراسم به دلایلی از جمله ادامه تحصیل داماد به تعویق می افتاد. پس از مرگ Sarinya روز قبل از عروسی، داماد در مراسم بودایی تشییع جنازه گفت که نمی تواند او را بدون اینکه به آرزویش برسد رها کند. در این مراسم دوستان و بستگان طرفین حضور داشتند و مراسم از تلویزیون تایلند نیز پخش شد.

ازدواج به دوست دختر مرده اش
 



تاریخ: یک شنبه 26 مهر 1391برچسب:مردی که با عشق مرده اش ازدواج کرد!,
ارسال توسط اسماعیل عربی

آیا میدانستید که اگر جمعیت چین به شکل یک صف از مقابل شما راه بروند، این صف به خاطر سرعت تولید مثل هیچ‌وقت تمام نخواهد شد ؟

آیا میدانستید که
خطوط هوایی آمریکا با کم کردن فقط یک زیتون از سالاد هر مسافر در سال ۱۹۸۷ توانست ۴۰۰۰۰$ صرفه‌جویی کند ؟

آیا میدانستید که
سالانه ۵۰۰ فیلم در امریکا و ۷۰۰ فیلم در هند ساخته میشود ؟

آیا میدانستید که
فیلها قادرند روزانه ۶۰ گالن آب و ۲۵۰ کیلوگرم یونجه مصرف کنند ؟

آیا میدانستید که
کانگوروها قادرند ۳ متر به بالا و ۸ متر به جلو بپرند ؟

آیا میدانستید که
بزرگترین مجسمه بودا در چین قرار دارد که بلندای آن ۴۱۶ و پهنای آن ۶۸ متر میباشد ؟

آیا میدانستید که
عطسه یک شخص بیمار ۵ هزار قطره ریز که حاوی ویروس است در فضا پخش میکند ؟

آیا میدانستید که
پیاز بعلت داشتن انسولین و اینولین برای مبتلای به مرض قند مفید است ؟

آیا میدانستید که
اصلاح صورت را اسکندر مد کرد؟ بطوری که هرگز اصلاح نکرده به میدان جنگ نمی رفت ؟

آیا میدانستید که
فیلها از بوی عسل بدشان می آید. حتی بوی عسل فیل ها را فراری می دهد ؟

آیا میدانستید که
خانومها بیشتر از آقایون مبتلا به بیماری دیابت میشوند ؟

آیا میدانستید که
دلفین ها هر ۳ سال، فقط ۱ بچه بدنیا میاورند و عمر متوسط آنها ۴۰ سال میباشد ؟

آیا میدانستید که
نوشیدن قهوه در طولانی مدت در فشار خون خانم‌ها تعادل ایجاد می‌کند ؟

آیا میدانستید که
مروارید درون سرکه ذوب میگردد ؟

آیا میدانستید که
۲۰۰ میلیون موجود زنده روی زمین وجود دارد که انسان یکی از آنها است ؟

آیا میدانستید که
یک قطره اب دارای ۱۰۰ میلیارد اتم است ؟

آیا میدانستید که
۸۰ ٪ موجودات دنیا را حشرات تشکیل داده اند ؟

آیا میدانستید که
گربه قادر نیست مزه شیرین را تشخیص دهد ؟

آیا میدانستید که
یک گرم سم مار کبری می تواند ۱۵۰ نفر را بکشد ؟

آیا میدانستید که
ماموت‌ها که ۱۰ هزار سال پیش منقرض شدند تا ۶ سالگی شیر مادرشان را می‌خوردند ؟

آیا میدانستید که
حس چشایی نوعی پروانه بزرگ ۱۳ هزار بار دقیق تر از انسان است ؟

آیا میدانستید که
لاما شتر بدون کوهانی است که به هنگام عصبانیت بر صورت طرف مقابل تف می اندازد ؟

آیا میدانستید که
فیل تنها حیوانی است که می تواند ایستادن روی سر و گردن را یاد بگیرد ؟

آیا میدانستید که
یک فرد معمولی در طول عمر خود حدود ۲۰ کیلو گرم گرد و خاک و آشغال تنفس کرده است ؟

آیا میدانستید که
نرخ تولد نوزادان در ایران و جهان برابر است با ۱۰۶ نوزاد پسر در ازای هر ۱۰۰ نوزاد دختر و تا رده سنی ۴۰ سال نسبت ها به همین گونه اند ؟

آیا میدانستید که
مردان بهتر از زنان می توانند نوشته های ریز را بخوانند ولی شنوایی خانم ها بهتر از آقایان است ؟

آیا میدانستید که
قلب یک زن تندتر از قلب یک مرد می تپد ؟

آیا میدانستید که
جوانان هندی شادترین و جوانان ژاپنی افسرده‌ترین‌های جهانند ؟

آیا میدانستید که
اگر تخم مرغ را در آبی که محلول شکر در آن وجود دارد قرار دهیم،تخم مرغ در آب شناور میشود؟

آیا میدانستید که
چتر نجات قبل از هواپیما اختراع شده است ؟

آیا میدانستید که
تعداد فیلم های تولید شده در سینمای هند از فیلم های تولیدی در هالیوود بیشتر است ؟

آیا میدانستید که
اولین تلفن همراه در سال ۱۹۲۴ اختراع شد ؟

آیا میدانستید که
مصریان باستان روی بالش هایی که از سنگ درست شده بود می خوابیدند ؟

آیا میدانستید که
خورشید ۳۳۰،۰۰۰ مرتبه از زمین بزرگتر است ؟

آیا میدانستید که
یک فرد معمولی بطور متوسط روزی ۲۳،۰۰۰ مرتبه تنفس می کند ؟

آیا میدانستید که
وقتی به خورشید نگاه می‌کنید صحنه ۸ دقیقه قبل از آن را مشاهده می‌کنید ؟

آیا میدانستید که
زمین در آغاز پیدایش خود ۲۰۰۰ بار بزرگ‌تر از حجم کنونی خود را داشته است ؟

آیا میدانستید که
اولین شبکه ی تلویزیونی جهان (شبکه انگلستان bbc )در سال ۱۹۲۹ پخش برنامه های آزمایشی را آغاز کرد و در سال ۱۹۳۹ برای اولین بار در جهان این برنامه ها منظم و دایمی شد ؟

آیا میدانستید که
۶۰٪ از ماهواره های جهان نظامی و ۴۰٪ بقیه غیر نظامی است ؟

آیا میدانستید که
مساحت سوراخ اوزون ۳۴ میلیون کیلومتر مربع یا به اندازه آمریکای شمالی است ؟

آیا میدانستید که
سالانه ۳,۱ میلیون مترمکعب چوب صرف چوب‌های غذاخوری در چین می‌شود ؟

آیا میدانستید که
خورشید کوچک‌ترین ستاره دنیا است ؟

آیا میدانستید که
مردم فیلیپین به بیش از ۱۰۰۰ لهجه سخن می‌گویند ؟

آیا میدانستید که
عمر مفید انسان‌ها با توجه به اعدادی که در کف دستشان نوشته شده است قابل برآورد است ؟ نگاه کنید : ۶۳ = ۱۸ – ۸۱

آیا میدانستید که
از بین کلمات و واژه های شناخته شده در سراسر دنیا رتبه اول را کلمه “Okey” دارد و رتبه دوم ار آن “Cocacola” (کوکا کولا) است ؟

آیا میدانستید که
تفنگ در فضا هم میتواند شلیک کند ؟ ممکن است جواب شما به این سوال منفی باشد با این استدلال که انفجاری که باعث شلیک گلوله تفنگ میشود نیاز به اکسیژن جهت احتراق دارد ، ولی در عمل اینگونه نیست. بدینصورت که با کشیدن ماشه ، سوزن تفنگ رها شده ، به فشنگ برخورد میکند و ایجاد جرقه میکند. فشنگ حاوی خرج (ماده انفجاری) است که خود حاوی ماده ایست بنام نیترات پتاسیم که در ساختار آن اکسیژن وجود دارد و بدلیل جرقه مشتعل شده و اکسیژن لازم را برای ادامه فرایند سوختن آزاد میکند و در نهایت انفجار خرج باعث تولید گاز و پرتاب شدن گلوله از لوله تفنگ میشود


 




تاریخ: یک شنبه 26 مهر 1391برچسب:آیا میدانستید که…,
ارسال توسط اسماعیل عربی
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
بهداشت و سلامت
امکانات جانبی

پیج رنک